جوزف اسـتالین
ژوزف استالین از بی رحم ترین دیکتاتورهای تاریخ
جوزف اسـتالین از دیکتاتورهای بسیار خشن و بی رحم تاریخ بود کـه در زمـان حکومتش خون های بسیاری ریخت و قتل عام های بسیاری را شکل داد، کـه از قریب بـه اتفاق بسیاری از این قتل عام ها انگیزه ی سیاسی داشت و جزو تصفیه حساب های حزبی شکل گرفته بود. اسـتالین جزو آن دسته از سیاست مدارانی بود کـه برای حفظ حکومت و پیشبرد اهداف خود از انجام هیچ جنایتی واهمه نداشت و از او می توان بـه عنوان یکی از خونریزترین دیکتاتورهای تاریخ نام برد.
ژوزف ویساریونوویچ جوگاشـویلی موسوم بـه «اسـتالین» دیکتاتور بی رحم و خونریز شـوروی سابق، در تاریخ هجدهم دسامبر سال ۱۸۷۸ میلادی در شهر گوری، نزدیک تفلیس در گرجستان در یک خانواده فقیر بـهدنیا آمد، وی هیچ برادر یا خواهری نداشت و در فقر مطلق بزرگ شـد. پدرش یک کفاش ساده و مردی الکلی بود کـه تنها پسرش را بـه شـدت کتک می زد. مـادرش نیز زن ساده ای بود کـه برای دیگران رختشـویی می کرد. اسـتالین در دوران کودکی بـه آبله مبتلا شـد کـه این موضوع باعث گردیـد در تمـام طول زندگی اش زخم های بـه جای مـانده از این بیمـاری ناخوشایند پوستی را روی صورت خود داشته باشـد.
استالین در جوانی
شایـد همین فقر دوران کودکی بود کـه باعث شـد وی در دوران جوانی بـه جریانات سیاسی انقلابی و همچنین فعالیت های خرابکارانه و شرارت بپردازد. در دوران نوجوانی وی بورس تحصیلی برای درس خواندن در یک مدرسه ی دینی در شهر تفلیس و در یک کلیسای ارتدوکس گرجستانی بدست آورد. در همین دوران وی بـه صورت مخفیانه آثار کارل مـارکس، فیلسوف اجتمـاعی و نویسنده ی آلمـانی کتاب «مـانیفست کمونیست» را خواند و بـه جنبش های انقلابی بر علیه حکومت تزاری آن زمـان روسیه علاقمند شـد. وی در حین تحصیل بـهعلت فعالیتهای سیاسی، از کالج الهیات تفلیس اخراج شـد. بعد از ترک مدرسه ی مذهبی، اسـتالین بـه یک آشـوبگر سیاسی زیرزمینی تبدیل شـد. او در نوزده سالگی بـه سازمـان زیرزمینی و مخفی سوسیال دموکرات مـارکسیست تفلیس پیوست و پس از دستگیری، بارها از زندان گریخت و در تظاهرات و اعتصابات کارگران کمونیست نقش بسزایی داشت. او همچنین در چندین فعالیت خلافکارانه دخالت داشت از جمله سرقت از بانک کـه از این روش برای حمـایت از فعالیت های حزبی استفاده می شـد. . اسـتالین از سال ۱۹۰۲میلادی بـهبعد، بـه مدت پانزده سال در حال تبعیـد و زندان بود و حتی پنجبار از تبعیـدگاه سیبری گریخت. وی در سال ۱۹۰۵میلادی با لنین آشنا شـد و بـهعنوان نمـاینده مخفی بلشـویکها عازم گرجستان گردیـد.
استالین و فرزندانش
ازدواج
در سال ۱۹۰۶، اسـتالین با یک خیاط جوان بـه نام اِکاترینا «کاتو» سوانیـدزه (۱۹۰۷-۱۸۸۵ م) ازدواج کرد. این دو صاحب یک فرزند پسر بـه نام «یاکوف» (۱۹۴۳-۱۹۰۷ م) شـدند کـه در دوران جنگ جهانی دوم در یکی از زندان های آلمـان درگذشت. اکاترینا نیز تنها یک سال بعد از ازدواج با اسـتالین بـه دلیل بیمـاری تیفوس و در حالی کـه فرزندش تازه بـه دنیا آمده بود درگذشت. در سال ۱۹۱۸ (برخی نیز می گویند در سال ۱۹۱۹) اسـتالین با نادژدا «نادیا» آلیلویِوا (۱۹۳۲-۱۹۰۱ م)، دختر یکی از انقلابیون روسی ازدواج کرد. آن ها صاحب دو فرزند شـدند، یک پسر و یک دختر. نادژدا در دهه ی سوم زندگی خود بـه دلیل مشکلات خودکشی کرد. البته اسـتالین در خارج از روابط زناشـویی خود نیز فرزندانی داشت.
رسیـدن بـه قدرت
در سال ۱۹۱۲، لنین کـه در سوییس و در تبعیـد بـه سر می برد، جوزف اسـتالین را برای حضور در اولین کمیته ی مرکزی حزب بلشـویک مـامور کرد. سه سال بعد، در نوامبر ۱۹۱۷ ، بلشـویک ها قدرت را در روسیه بـه دست گرفتند. اتحاد جمـاهیر شـوروی در سال ۱۹۱۷ بـه رهبری لنین تاسیس شـد. و در همین سال بود کـه از طرف لنین بـه وزارت کشـور روسیه منصوب گردیـد. در خلال این سال ها، اسـتالین بـه ترقی خود در سلسله مراتب حزب ادامه داد و در سال ۱۹۲۲ بـه عنوان دبیر کل کمیته ی مرکزی حزب کمونیست انتخاب گردیـد، سمتی کـه بـه او این امکان را داد کـه متحدانش را بـه مناصب دولتی بگمـارد و پایه ای برای حمـایت سیاسی از خود در آینده بسازد. اسـتالین در سال ۱۹۲۲ بـه جانشینی لنین – کـه بـهعلت بیمـاری توان انجام کار نداشت – برگزیـده شـد و از این تاریخ بـهبعد، اسـتالین با قبضه کردن تشکیلات حزب کمونیست بـهتدریج قدرت را در اختیار گرفت. در اواخر سال ۱۹۲۲ ، اسـتالین برای اینکـه رهبری بلامنازع کشـور را بـه دست بگیرد، لنین را بـهعنوان استراحت و معالجه و درواقع، برای دخالت نکردن در امور، بـه شهر کوچک گورکی در پنجاه کیلومتری مسکو منتقل کرد و ارتباط او را با خارج بـهتدریج قطع نمود. در این زمـان، لنین یادداشتی برای رهبران حزب کمونیست شـوروی نگاشت و در آن خواستار برکناری اسـتالین از مقام دبیرکلی حزب گردیـد. امـا مزدوران اسـتالین مـانع رسیـدن این نامه بـه دست شـورای مرکزی حزب کمونیست گردیـدند؛ بـهطوریکـه این یادداشت، سی سال پس از مرگ اسـتالین و درواقع شصت سال پس از نگارش آن، افشا شـد.
اسـتالین در سال ۱۹۲۴میلادی مجموعه ای از برنامه های ۵ ساله را برای تغییر ساختار کشـور از یک جامعه ی رعیتی و بر پایه کشاورزی بـه یک ابرقدرت صنعتی در پیش گرفت. برنامه های توسعه ای وی بر پایه ی کنترل دولتی بر روی اقتصاد استوار بوده و اشتراکی سازی کشاورزی کشـور را شامل می شـد کـه در آن دولت کنترل تمـامی مزارع را در دست می گرفت. میلیون ها کشاورز از مشارکت در طرح های اسـتالین سر باز زدند. در نتیجه این افراد عمدتاً اعدام گردیـده یا بـه مناطق دیگر تبعیـد شـدند. سیاست اشتراکی سازی کشاورزی باعث بـه وجود آمدن قحطی های گسترده ای در سراسر قلمرو شـوروی گردیـد کـه در نتیجه ی آن میلیون ها نفر جان خود را از دست دادند.
در این دهه، سازمـان پلیس مخفی شـوروی بـهعنوان یکی از منفورترین و سهمناکترین سازمـانهای پلیسی جهان، تقریباً از تمـامی اقشار جامعه و حتی بسیاری از مقامـات میانهرو حزب کمونیست شـوروی سابق را بـه جوخه آتش سپرد. در جریان این تصفیهها، عدهای از برجستهترین فرمـاندهان ارتش سرخ نیز دستگیر، محاکمه و تیرباران شـدند و تعمیم این تصفیه تا ردههای پایین افسران ارتش سرخ، توان نظامی شـوروی را در آستانه جنگ دوم جهانی تحلیل برد. واژه سیاسی «اسـتالینیسم»، بیانگر اختناق هولناک سالهای زمـامداری اسـتالین بـهویژه طی دهه ۱۹۳۰میلادی میباشـد.
استالین در کنفرانس تهران در کنار چرچیل و روزولت
نقش اسـتالین در جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۳۹، کـه جنگ جهانی دوم در شرف وقوع بود، جوزف اسـتالین و آدلف هیتلر (۱۹۴۵- ۱۸۸۹ م)، دیکتاتور آلمـان یک قرارداد صلح امضا کردند کـه بر اساس آن هیچ یک بـه خاک دیگری تعرضی نمی کرد. بعد از امضای این قرارداد، اسـتالین کشـورهای استونی، لیتوانی و لتونی و همچنین بخش هایی از لهستان و رومـانی را بـه خاک شـوروی ضمیمه کرد. علاوه بر این وی بـه فنلاند نیز جمله نمود. در ژوئن سال ۱۹۴۱، هیتلر پیمـان صلح با شـوروی را ملغی کرده و بـه این کشـور حمله کرد و در ابتدا بـه سرعت شهرهای کوچک شـوروی را یکی پس از دیگری بـه تصرف خود درآورد. علی رغم هشـدارهایی کـه از طرف دولت های ایالات متحده و بریتانیا و همچنین افسران اطلاعاتی کشـور شـوروی در مورد حمله ی قریب الوقوع آلمـان بـه اسـتالین داده شـده بود، وی اعتنایی بـه این اظهارات نکرد بـه همین دلیل در ابتدا نیروهای نظامی شـوروی سابق آمـادگی مقابله با نیروهای مجهز آلمـانی را نداشتند.
در حالی کـه نیروهای آلمـانی بـه شهر مسکو، پایتخت حکومت شـوروی نزدیک می شـدند وی همچنان در مسکو مـاند و دستور در پیش گرفتن سیاست دفاعی موسوم بـه «زمین سوخته» را صادر کرد کـه بر اساس آن نیروهای این کشـور قبل از عقب نشینی از هر منطقه ای تمـامی منابع، آذوقه و زیرساخت هایی کـه ممکن بود برای دشمن مفیـد واقع شـوند را نابود می کردند. در نبرد اسـتالینگراد همه چیز بـه نفع نیروهای شـوروی تغییر کرد. این نبرد کـه از آگوست ۱۹۴۲ تا فوریه ۱۹۴۳ ادامه داشت با پیروزی نیروهای ارتش سرخ شـوروی و شکست نیروهای آلمـانی همراه بود و در نهایت ارتش آلمـان با تلفات فراوان از سرزمین های سرد شـوروی عقب نشینی کرد.
با طولانی شـدن جنگ جهانی دوم، اسـتالین در کنفرانس های نیروهای متفقین شرکت می کرد کـه از مهم ترین آن ها می توان بـه کنفرانس تهران (۱۹۴۳) و کنفرانس یالتا (۱۹۴۵) اشاره نمود. اراده ی قوی و سیاست های سیاسی محکم او باعث شـد وی همزمـان هم یک متحد وفادار باشـد و هم از دیـدگاه های خود در مورد تبدیل شـوروی بـه یک ابرقدرت بعد از پایان چنگ نیز عقب نشینی نکند. اسـتالین در سالهای پس از جنگ، سیاست دوری از غرب را در پیش گرفت کـه بعدها بـه سیاست «پرده آهنین» معروف شـد.
مرگ اسـتالین
مرگ ژوزف ویساریونوویچ جوگاشـویلی موسوم بـه «اسـتالین» سرانجام پس از عمری جنایت و خونریزی در پنجمین روز از مـاه مـارس سال ۱۹۵۳م رخ داد . اسـتالین در سال های پایانی عمر خود بـه بیمـاری پارانویا مبتلا شـده بود و بـه همه چیز سوء ظن داشت. در نهایت بـه دلیل عارضه ی قلبی درگذشت. این اتفاق بسیاری از مردمـان را از شر اعمـال ننگین او آسوده کرد. براساس برخی روایات تاریخی، اسـتالین سه یا چهار روز زودتر از این تاریخ مرده بود، امـا مقامـات وقت کـه بر سر جانشینی او اختلاف داشتند، ترجیح دادند خبر مرگ این نمـاد کیش شخصیتپرستی را دیرتر اعلام کنند. چند روز پیش از مرگ، در روز بیست و هشتم فوریه اسـتالین در بلشـوی مسکو اپرای دریاچه قو را تمـاشا میکرد، امـا تا پایان نمـایش در تئاتر نمـاند و از آن پس دیگر در انظار دیـده نشـد. دیکتاتور سرخ کـه تبلیغات کمونیستی بـه او لقب «پدر کوچک خلقها» را داده بود، هنگام مرگ هفتاد و چهار سال داشت. انتشار خبر مرگ اسـتالین در فردای پنجم مـارس در سراسر جهان موجب حیرت، تأسف، شادی و موجی از آرامش شـد. درمورد دلایل مرگ اسـتالین چندین روایت دیگر نیز وجود دارد. برخی نیز گفته اند لاورنتی بریا رئیس پلیس مخفی شـوروی کـه از جان خود بیمناک شـده بود، اسـتالین را مسموم کرده بود. در هر حال، دلیل مرگ اسـتالین هرچه بود موجب آسودگی دهها میلیون نفر از مردم شـوروی و کشـورهایی شـد کـه اسـتالین پس از جنگ جهانی دوم با برقرار کردن رژیم کمونیستی، آنها را در پشت پرده آهنین جای داده بود. خاطرنشان میسازد؛ در خاطرات خروشچف نیز آمده است کـه بریا بـهوضوح از مرگ اسـتالین خوشحال شـد و بـهسختی میتوانست خوشحالی خود را از مرگ او کنترل کند.
جسد اسـتالین مومیایی شـده و تا سال ۱۹۶۱ در آرامگاه لنین در میـدان سرخ شهر مسکو نگهداری می شـد. در این سال بر اساس سیاست های اسـتالین زدایی از کشـور، جسد وی بـه دستور نیکیتا خروشچف (۱۹۷۱- ۱۸۹۴ م)، جانشین اسـتالین، در نزدیکی دیوار کرملین بـه خاک سپرده شـد. بر اساس برآوردها وی در قتل بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم کشـورش در دوران زمـامداری سرکوبگرانه اش دخالت داشته است.
چند جمله منتسب بـه اسـتالین
– مـا کمونیست ها مردمـانی از سرشت ویژه هستیم. مـا از مصالح خاصی برش یافتــه ایم. مـا کسانی هستیم کــه ارتش استراتژ بزرگ پرولتاریا . ارتش رفیق لنین را تشکیل می دهیم. هیچ افتخاری بالاتر از متعلق بودن بــه این ارتش نیست . هیچ افتخاری بالاتر از دارا بودن عضویت حزبی کــه مؤسس و رهبر آن رفیق لنین می باشـد نیست…
– من حاضرم در آینده نیز تمـام قوا . تمـام استعداد . و اگر لازم آیـد تمـام خون خود را قطره قطره در راه طبقــه کارگر . در راه انقلاب پرولتاریا و کمونیسم نثار کنم.
– هرگز از چیز کوچک در کار صرف نظر ننمـاییـد چون از چیز خرد است کــه کلان بوجود می آیـد. یکی از مــهمترین نصایح لنین این است.
– هرکس حق دارد کـه احمق باشـد، امـا برخی مردم از مزایای آن استفاده میکنند.
– یکی از عمده ترین منابع قدرت اتحاد شـوروی دوستی ملت های مـا است کــه بر تمـام مشکلات و آزمـایش های جنگ فائق آمد.
افشای جنایات اسـتالین
در شب ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۶ میلادی ، نمـایندگان و شرکت کنندگان کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جمـاهیر شـوروی بعد از چند روز بحث های عادی و کسل کننده آمـاده ترک سالن بودند. روزنامه نگاران و شرکت کنندگان خارجی قبلا از سالن خارج شـده بودند ، امـا نیکیتا خروشچف ، دبیر کل حزب کمونیست شـوروی از نمـایندگان خواست دوباره بنشینند. سپس شروع کرد و بـه مدت ۴ ساعت یک گزارش محرمـانه را برای آنها خواند و بـه آنها تاکیـد کرد ، مطلقا حتی بخش کوچکی از این گزارش نبایـد بـه خارج درز کند. خروشچف در مقابل نمـایندگان بـهت زده سلف خود جوزف اسـتالین را بـه جنایات وحشتناکی متهم کرد کـه همگی حقیقت داشتند.
محاکمه و اعدام رهبران و اعضای حزب کمونیست در ۲۰ سال پیش از این تاریخ و در جریان محاکمه های بزرگ مسکو. قتل عام میلیون ها شهروند بی گناه شـوروی کـه بسیاری از آنها از کمونیست های وفادار بودند. اعزام میلیون ها انسان بی گناه بـه اردوگاه های کار اجباری بـه اتهام های واهی یا جرایم بسیار کوچک…بـه رغم تمـام تدابیر احتیاطی شـوروی ها ، روزنامه نیویورک تایمز از روز ۱۶ مـارس سال ۱۹۵۶ میلادی بخش هایی از این گزارش محرمـانه را منتشر کرد. این گزارش عمدا توسط سیا در اختیار نیویورک تایمز قرارداده شـده بود.سیا نیز بـه نوبـه خود این گزارش را از طریق سازمـان جاسوسی اسراییل «موساد» بـه دست آورده بود. یک مقام بسیار عالیرتبـه حزب کمونیست لهستان کـه یهودی بود و در واقع جاسوس موساد محسوب می شـد ، این گزارش را بـه موساد داده بود. با انتشار این گزارش کمونیست های سراسر جهان ۳ سال بعد از مرگ اسـتالین با واقعیت خونبار رژیم اسـتالینی آشنا شـدند.