ولادت امام موسی کاظم (ع) به همراه زندگینامه
ولادت امام موسی کاظم (ع) برتمامی مسلمانان و پیروان آن حضرت مبارک باد. میلاد با سعادت این امـام بزرگ در رویداد های سال ۹۹ مصادف با ۲۰ مرداد مـاه هجری شمسی و ۹ اوت میلادی می باشد.
یکی از بزرگان اهل تسنن در توصیف امام موسی کاظم (ع) به نام إبن طلحه، چنین می گوید: ” او امـامی بزرگ قدر، عظیم الشأن، بسیار مجتهد، اهل جدیت در کوشش، کسی کـه کرامات او آشکار و بـه عبادت مشهور، و بـه طاعت مواظب بود ”
امام موسی کاظم در یک نگاه
آن حضرت شبـها را در حال سجود و قیام بود.
روزها را با صدقه و روزه می گذرانید.
بـه خاطر شدت حلم و گذشتی کـه نسبت بـه جسارت کنندگان بـه خود داشت، کـاظم خوانده می شد.
کسی را کـه بـه او بدی می کرد، با نیکی و احسان پاداش می داد.
با جنایت کننده نسبت بـه خویش، با عفو و بخشش مقابله می کرد.
بـه خاطر کثرت عباداتش عبد صالح نام گرفت، و در عراق بـه باب الحوائج إلی الله مشهور اسـت.
چرا کـه کسانی کـه بوسیله او بـه خدای توانا متوسل می شوند ، از توسل خویش نتیجه می گیرند . کراماتش عقلها را حیران می کند. … ”
ما نیز در چنین روزی دست تمنای خویش را بـه ساحت امـام کـاظم (ع ) دراز می کنیم، کـه تمسک جستن بـه قرآن و خاندان پیامبر(ص)، مانع گمراهی و انحراف اسـت. معنای تمسک جستن بـه آنها، یعنی پیروی و عمل کردن بـه دستورات قرآن، و بررسی سیره و روش زندگی پیشوایان و الگو قرار دادن زندگی آنان اسـت و از خداوند منان امید داریم ما را از پیروان واقعی ایشان قرار دهد.
ولـادت امـام مـوسی کـاظم (ع)
امـام مـوسی کـاظم (ع)، در نیمه مـاه ذی الحجه در سال ۱۲۸ قمری در روستای «اَبواء» ، میان مکـه و مدینه، متولّد گردید. آن حضرت در سن ۲۰ سالگی ، پس از شهادت پدرش امـام صادق (ع) ، مسئولیت هدایت امت اسلامی را بر دوش گرفت. امـام در طول ۳۵ سال امـامت خویش (سالهای ۱۴۸ تا ۱۸۳ ه ق ) بـه اشکال مختلف ، نظام ایده آل سیاسی و اجتماعی اسلام را برای مردم تبیین می کرد. ایشان با جمع روایات و احادیث و احکام بـه احیای سنن پیامبر اکرم(ص) و پدران گرامی خود می پرداخت، و آنچه را کـه در پدرش، امـام صادق (ع)، نظم و اسـتحکام یافته بود را حفظ و تقویت می کرد و در راه انجام وظایف الهی تا آنجا کوشید کـه جان خود را فدای آن ساخت.
امـام کـاظم (ع) از محبوبیت بسیاری دربین اقشار مختلف مردم برخوردار بود. او کـه از نسل پیامبر (ص) بود و گنجینه عظیم علم و معرفت را با خود حمل می کرد، بـه رهبری و هدایت مردم می پرداخت . دایره نفوذ امـام کـاظم (ع) چنان گسترده بود کـه حتی گاه برخی از درباریان هارون نیز مخفیانه بـه خدمت آن حضرت می رسیدند و وجوهات شرعی و کمکـهای مالی خود را دراختیار ایشان قرار می دادند. امـام نیز این منابع مالی را درمیان مردم بویژه نیازمندان و محرومان تقسیم می کرد .
امـام را «کـاظم» لقب دادند، چرا کـه او همواره بر خشم و غضب خویش غلبـه می نمود. سیره امـام کـاظم(ع) نشان می دهد آنجا کـه بحث دفاع از دین مطرح اسـت امـام تا مرز شهادت پیش می رود و ذره ای تساهل و سازش نمی کند. اما آنچه بـه عنوان کنترل بر خشم و مدارا در زندگی امـام کـاظم (ع) وجود داشته و ایشان را بـه “کـاظم” یعنی فرو برنده خشم مشهور ساخت، مربوط بـه زندگی شخصی و گذشت و ایثار آن حضرت نسبت بـه مردم اسـت.
بزرگواری ، اخلاق پسندیده و رفتار پرجاذبـه امـام کـاظم (ع) بـه گونه ای بود کـه حتی ماموران زندان نیز با آنکـه افرادی بی رحم و خشن بودند ، تحت تاثیر قرار می گرفتند . یکی از زندانبان بصره بـه مسئولین خود چنین گزارش داده کـه: “بسیار کوشیدم تا مـوسی کـاظم را از هر جهت زیر نظر بگیرم . تا جائیکـه مخفیانه بـه دعاهای او گوش می دادم . اما او دربرابر سختیها و شدائد زندان، شکیبایی می کرد و تنها از خداوند ، رحمت و مغفرت می طلبید.”
زندگینامه امـام موسی کاظم (ع)
نام: موسى بن جعفر.
کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.
آن حضرت در میان شیعیان بـه «باب الحوائج» معروف اسـت.
منصب: معصوم نهم و امـام هفتم شیعیان.
تاریخ ولـادت: هفتم مـاه صفر سال ۱۲۸ هجرى. برخى نیز سال ۱۲۹ را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امـام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب(ع).
نام مادر: حمیده مصفّاه. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده اسـت. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم بـه احکام و مسائل بود که امـام صادق(ع) زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى بـه ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده اسـت از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده اسـت بـه من، بـه خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من اسـت».
مدت امـامت: از زمان شهادت پدرش، امـام جعفر صادق (ع)، در شوال ۱۴۸ هجرى تا رجب سال ۱۸۳ هجرى، بـه مدت ۳۵ سال. آن حضرت در سن بیست سالگى بـه امـامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجرى، در سن ۵۵ سالگى، بـه وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک بـه دستور هارونالرشید بـه آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مقابر قریش بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون بـه «کاظمین» معروف اسـت.
همسران: ۱. فاطمه بنت على. ۲. نجمه. و چند ام ولد دیگر.
فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت ۳۷ فرزند داشت که ۱۸ تن از آنان پسر و ۱۹ تن دختر بودند.
یکى از دختران آن حضرت بـه نام فاطمه، معروف بـه حضرت معصومه (س) که براى دیدار برادرش امـام رضا (ع) عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و مَدْرس عالمان و مجتهدان شیعى اسـت.
اصحاب و یاران :
تعداد یاران، اصحاب و راویان امـام موسى کاظم (ع) بسیار اسـت. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر می گردد:
۱. على بن یقطین.
۲. ابوصلت بن صالح هروى .
۳. اسماعیل بن مهران.
۴. حمّاد بن عیسى.
۵. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
۶. عبداللّه بن جندب بجلى.
۷. عبداللّه بن مغیره بجلى.
۸. عبداللّه بن یحیى کاهلى.
۹. مفضّل بن عمر کوفى.
۱۰. هشام بن حکم.
۱۱. یونس بن عبدالرحمن.
۱۲. یونس بن یعقوب.
امـام موسى کاظم (ع) در عصر خلافت منصور عباسى بـه مقام امـامت نایل آمد. از آن زمان تا سال ۱۸۳ هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید بـه مدت چهار سال زندانى و در همان زندان بـه شهادت رسید.
چگونگی بـه امـامت رسیدن آن حضرت:
در زمان حیات امـام صادق (ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امـام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امـام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امـام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امـام می دانند و همینطور بـه ترتیب و بـه تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور اسـت.
پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (ع) را نداشت و بـه قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف اسـت و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امـامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.
ـ برادر دیگر امـام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود بـه ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امـامت آن حضرت کرده اسـت.
ـ برادر دیگر آن حضرت بـه نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امـام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امـام صادق (ع) بـه امـامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امـامت حضرت امـام موسی الکاظم (ع) را از امـام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امـامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.
شخصیت اخلاقی:
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود. شبـها بطور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و بـه مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر بـه کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلک در اطاقی که نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امـام:
مهدی خلیفه عباسی امـام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امـام از او عذرخواهی کرد و بـه مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امـام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امـام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته اسـت و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد بـه (العبد الصالح) معروف بوده اسـت بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته اسـت که او را شایسته مقام خلافت و امـامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی بـه حبس او فرمان داده اسـت.
ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده اسـت که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها بـه امـام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم بـه شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم بـه من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امـام فرمود یک حد آن بـه عدن اسـت حد دیگرش بـه سمرقند و حد سومش بـه افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر اسـت. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟
امـام فرمود: می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را بـه مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر بـه قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون بـه مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی بـه دیگران گفت. امـام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من). می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.
زندان نمودن امـام و چگونگی شهادت:
درباره حبس امـام موسی (ع) بـه دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امـام، یحیی بن خالد بن برمک بوده اسـت زیرا هارون فرزند خود امین را بـه یکی از مقربان خود بـه امـام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده اسـت سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت بـه امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل بـه امـامت موسی (ع) و یحیی این معنی را بـه هارون اعلام می داشت.
سرانجام یحیی پسر برادر امـام را بـه نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواسـت تا بـه وسیله او از امـام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امـام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواسـت که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال بـه او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست بـه هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال بـه حج رفت و در مدینه امـام و جمعی از اشراف بـه اسـتقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را بـه زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امـام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده بـه بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای بـه هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امـام را بـه بغداد آورد و بـه فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواسـت که امـام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را بـه فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امـام در خانه فضل نیز بـه نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امـام را بـه سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را بـه فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی بـه نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ ق در ۵۵ سالگی گفته اند.
همچنین بخوانید |
ولادت حضرت امام علی النقی الهادی (ع) و مختصری از زندگینامه ایشان |