دلنوشته و شعر های عاشقانه جدید | بهترین مطالب و جملات ادبی عاشقانه
امروز در کـافه تمشکـ مـا دلنوشته و شعر های عاشقانه جدید برای شمـا آمـاده کـرده ایم. امـیدواریم از خواندن این مطالب لذت ببرید. با خواندن این مطالب و ارسال آن برای دوستان احساسات خود را بـه آنان بیان کـنید.
جملات عاشقانه و متن های ادبی زیبا
%%% tameshkcafe %%%
گوشه قلب تمـام آدم هـا
یکـ صندلی خالی ست!
و باد هـمـیشه از هـمـان سمت
آدمهـا را مـی برد
سمتی کــه کـسی باید باشـد و
نیست…
#معصومه_صابر
%%% tameshkcafe %%%&
گفتی چه کـسی؟ در چه خیالی؟ بـه کـجایی؟
بی تاب توام، محو توام، خانه خرابم…
#بیدل_دهلوی
بهترین مطالب و جملات ادبی عاشقانه
%%% tameshkcafe %%%&
خدا چقدر برای خلقکـردنِ این آدمهـا وقت صرف
کـرده؟ آدمهـایی کــه وقتی حرف مـیزنند
انگار با تمـامِ وجود “نوازشت” مـیکـنند مـیگویند
سلام، سلامشان دست مـیکـشـد روی انگشتانت
مـیگویند خوبی و خوبی گفتنشان موهـایت
را نوازش مـیکـند! مـیگویند روزگار بر وفق مراد
است، و روزگار مگر مـیشـود؟ با زمرمه آنهـا بر
وفق مراد نباشـد! مـیگویند دلم… تا دلم بر
زبانشان مـیآید تمـام قشنگترین حسهـای دنیا
جمع مـیشـوند توی دلت “بالا و پایین” مـیشـوند
و روحت غنج مـیرود برای کـلامشان
بمـاند کــه اگر این آدمهـا بگویند «دوستت دارم»
چه بر سرمـان خواهد آمد…
#فاطمهبـهروزفخر
%%% tameshkcafe %%%&
آفتابیم، بـه هـم دشمن و هـمدرد ای شمع
مـا هلاکـ سر شامـیم و تو داغ دم صبح…
#غالب_دهلوی❤
%%% tameshkcafe %%%&
خموش و مهربان با من…
بـهکـردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش، دل برکـنده از بیمـار،
نشسته در کـنارم، اشکـ بارد شب
من این مـیگویم و دنباله دارد شب …
#اخوان_ثالث❤
جملات عاشقانه و متن های ادبی زیبا
بهترین مطالب و جملات ادبی عاشقانه
%%% tameshkcafe %%%&
جایی خواندم کــه خیالبافی یکـ جور واکـنش دفاعی مغز است… خیال مردی را بافته ام کــه عاشق من است و در عشق با او رقیب من خداست!!! آنکــه تمـام داراییش از زمـین خدا تنهـا سجاده ای نیم متر در یکـ متر است کــه قرار است شش دانگش پشت قباله ای من باشـد…
بـه اثبات مهرش بـه من کـتاب پیامبرش را و دست گلی نرگس مـیدهد کــه یادم بمـاند او هـمـیشه مجنونیست در انتظار…و مهر او بـه عروس خانه اش نه عند المطالبـه است و نه بـه ترس از حبس داده مـیشـود…بلکــه مهریست عند الاستطاعه و او مـادامـیست کــه در مهرورزی من استطاعت دارد…
مردیست مومن…بـه خدایش و من ایمـان دارد…و در اعتقاد او بر هر شکـی سدیست…او کــه مـیان زمـین و آسمـان برای گرفتن دو دستم دل دل مـیکـند و هر شب توبـه هـای بی اثر از آغوش گناه دارد…بـه وقت دلتنگی دنیایش اگر بازارچه ی تجریش و صالح بن موسی کـارساز نباشـد…دست آخر سر بر زانوی کـوچکـم گذاشته و دردِ دلش را قصه مـیکـند…
او کــه پیشه اش قناعت است و تمـام حرصش از این دنیا برای خرید خانه ای هر چند کـوچکـ کــه عروسش را در آن جای بدهد…
و غبطه مـیخورم بـه حال خانه ای کــه مردش او باشـد…در حیاطش یاس است و ریحان و حوضی کـوچکـ کــه بـه وقت سحر یار را یاری مـیدهد برای اینکــه وضویش را بگیرد و در قنوت نمـازش “اسئلکـ الامـان یا عشق” بخواند!!! در این چند متر مربع سهـم مـا از عشق، او استادی مـیکـند و من مانند دختر بچه ای تازه زبان باز کـرده از او قرآن یاد مـیگیرم و او بـه یقین معلمـیست بـهتر برای درس محبت…حرف و حدیثی مـیگوید از آنکــه کــه در امـامتش بـه صداقت زبان زد است… “إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاهً ، وزَکاهُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ “…و مرا بـه چشمـانم قسم مـیدهد کــه اگر مـیان دست هـایمـان فاصله شـد…یادم نرود زکـات علمم را بدهـم…کــه مبادا دخترش قرآن نداند و لیلی عشق نشـود…
او کــه تقصیر است اگر بگویم پسریست پیغمبر زاده امـا در پاکـی از آب هیچ کـم ندارد و اگر روایت از ظاهرش باشـد حرف بسیار است و عقربـه ی ساعت جا مـیمـاند…عطر بـهـار مـیدهد…و او از دنیای مـا سه چیز را دوست دارد! عطر و زن و نمـاز را…و از زینت مرد کـم ندارد اگر محاسنش را بـه وقت ربیع الاول کـوتاه نکـند!!! بخاطر من چهـار خانه هـای رنگی مـیپوشـد و من تکــه بـه تکــه قلبم را در خانه هـای پیراهنش جای مـیدهـم…وقت وضو کــه آستین پیراهنش بالا مـیرود دو سه قند کــه نه، کـله قندی در چاه قلبم آب مـیشـود! و سهـمش از مردانگی کـامل است… بالاخص دست هـایش!
#زهرا_محبی
بهترین مطالب و جملات ادبی عاشقانه
%%% tameshkcafe %%%&
شـور دیدارت اگر شعله بـه دل هـا بکـشـد
رود را از جگر کـوه بـه دریا بکـشـد
گیسوان تو شبیه است بـه شب، امـا نه
شب کــه اینقدر نباید بـه درازا بکـشـد
خودشناسی قدم اول عاشق شـدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکـشـد
عقل یکـدل شـده با عشق، فقط مـی ترسم
هـم بـه حاشا بکـشـد هـم بـه تمـاشا بکـشـد
یکـی از مـا دو نفر کـشته بـه دست دگری است
باش تا کـار من و عقل بـه فردا بکـشـد
زخمـی کـینه ی من! این تو و این سینه ی من
من خودم خواسته ام کـار بـه اینجا بکـشـد
حال با پای خودت سر بـه بیابان بگذار..
پیش از آنی کــه تو را عشق بـه صحرا بکـشـد
#فاضل_نظری❤
%%% tameshkcafe %%%&
همچنین بخوانید |
تیکـه های خاص کوتاه عاشـقانه ۹۹ مخصوص پست و استوری اینسـتاگرام |