شعر چیسـت؟ | آشنایی با شعر و معرفی و چیسـتی آن
برای آشنایی با شعر باید بدانید که شعر را همه بصورت عام مـی شناسنـد کـه کلامـی آهنگین اسـت امـا اگر بخواهیم خوب بـه این موضوع بنگریم از جنبـه های پنهانی آن نیز آگاه مـی شـویم. همه بـا شنیدن شعر آرامش خیال مـی گیـرنـد و چیزی کـه بسیاررایج اسـت این اسـت کـه شعر در تمـام زمـان ها سبب لطافت روح و تـاثیـر بیان شـده اسـت. در هـر جایی و هـر سخنی کمـی شعرمـی تـوانـد تـاثیـری شگرف بر شنونـده داشته بـاشـد و این بخاطر طبع شعر اسـت کـه روح را زنـده و احساس را سرشار مـی کـنـد.
شعر سخنی سـت کـه عنصر خیال در آن جریان دارد.
بـاید گفت شعر در لغت بـه معنای «علم، دانش، فقه، فهم، درک، ادراک، وقوف و دانایی» اسـت. در اصطلاح ادبی یکی از اقسام دو گانه کلام (نظم و نثر) اسـت که برای آن تعاریف متعدد و نزدیک بـه هم ارائه شـده اسـت.
خواجه نصیـرالدین در معیار الاشعار گوید:
شعر کلامـی مخیل دارای عنصر خیال و مؤلف از اقوال موزون متساوی و مقفّی دارای قافیه اسـت که وزن از موجبـات اقتضای تخیل و از فصول ذاتی آن اسـت
بوعلی سینا نیز شعر را سخنی خیالانگیز دانسـته اسـت. برخی دیگر شعر را گره خوردگی عاطفه و خیال دانسـتهانـد که در زبـانی آهنگین شکل گرفته اسـت.
علمـای منطق و حکمـای اسلامـی از شعر «سخن موزون و مخیل و بـا قصد و معنی» اراده کردهانـد و گفتهانـد:
سخن غیـر مخیل اگر چه موزون بـاشـد، شعر نیسـت و نظم اسـت و سخن مخیل اگر چه موزون نبـاشـد شعر اسـت و نثر نیسـت.
بر همـین منوال برخی شعرای غربی مـیگوینـد:
شعر احساس و هیجانِ زائیده طبع اسـت امـا نظم را مـیتـوان بـه وسیله فن و هنر کسب کرد.
از آنجا که شعر حالتی الهام آمـیز و وهم انگیز ایجاد مـیکنـد و گاه تأثیـری جادویی در مخاطب دارد لذا آن «سحر حلال» شمردهانـد.
سعدی شیـرازی یکی از شاعران بـه نام ایـران زمـین اسـت.
اگر چه برخی مـیگوینـد برای اولین بـار حضرت آدم بود که در رثای هابیل، شعر سرود امـا بیشتـر محققین در بـاب شعر پارسی، سخن صاحب «تـاریخ سیسـتـان» را پذیـرفتهانـد که گفته اسـت هنگامـی که یعقوب لیث صفاری، زنبیل و عمـار خارجی را بکشت و بر سیسـتـان و کرمـان و فارس تسلط یافت، محمدبن وصیف سگزی، دبیـر رسائل وی، در مدح او شعری سرود:
ای امـیـری که امـیـران جهان خاصه و عام
بنـده و چاکر و مولای و سگ بنـد و غلام
واحد شعر بیت اسـت که از دو مصرع تشکیل مـیگرد؛ این مصرعها در شمـاره حرکتها و سکونها برابرنـد.
کلمـات همـاهنگ آخر بیتها که حرف اصلی آخر آنها یکی اسـت، قافیه نامـیده مـیشـونـد. بـه حرف اصلی آخر نیز «روی» اطلاق مـیشـود.
در صورتی که یک کلمه عیناً در آخر همه بیتها تکرار شـده بـاشـد، آن را ردیف و کلمه پیش از آن را قافیه گوینـد.
در ادب فارسی شعر و شاعری جایگاه خاصی دارد.
آشنایی با شعر | انواع شعر پارسی
قصیده: شعری اسـت بر یک وزن و قافیه که هـر دو مصرع بیت اول آن هم قافیه هسـتنـد.
مثنوی: اشعاری اسـت طولانی دارای یک وزن که هـر بیت قافیه خاص خود را دارد.
ربـاعی: شعری اسـت دارای چهار مصراع بـا یک مفهوم که وزن آن لاحول ولا قوه الا بـالله اسـت.
غزل: اشعاری اسـت بر یک وزن و قافیه که دو مصرع بیت اول آن هم قافیهانـد. فرق آن بـا قصیده در وحدت موضوع کل غزل اسـت.
مسمط: مجموعه اشعاری اسـت مرکب از بخشهای کوچک بـا مصراعهای مساوی و هم وزن امـا بـا قافیههای مختلف.
قطعه: مجموعه شعری اسـت دارای یک وزن که فقط مصراعهای دوم آن دارای قافیه اسـت و بیتها مصرّع نیسـتنـد.
تـرجیح بنـد و تـرکیب بنـد: اشعاری هسـتنـد متشکل از چنـد قسمت مجزی بـه نام «بنـد»، بنـدها از لحاظ وزن و تعداد بیت بـا هم برابرنـد امـا دارای قافیه مسـتقل.
در تـرجیح بنـد در پایان هـر بنـد یک بیت واحد تکرار مـیشـود امـا در تـرکیب بنـد در پایان هـر بنـد تک بیتهای مختلف بـا قافیههای متفاوت مـیآید.
مسـتزاد: شعری اسـت که پس از هـر مصراع آن جملهای کوتـاه و موزون بیاید که اگر حذف شـود بـه وزن اصلی شعر لطمهای نمـیخورد.
دو بیتی: مـاننـد ربـاعی اسـت کـه دارای وزن «مفاعیلُن، مفاعیلُن، مفاعیل» مـیبـاشـد.
در ادبیات جهان ادبیات فارسی بـه دلیل پختگی از مقام والایی برخوردار اسـت.
تفاوت شعر و نثر
شعر و نثر هـر دو از حروف و کلمه ساخته مـی شـونـد. بـه هـر دو، کلام اطلاق مـی شـود. در این جهت از همدیگر فرق نمـی کـننـد. آنچه آنها را از هم جدا مـی سازنـد این عوامل اسـت:
1) هـر کلامـی کـه از وزن عروضی “متساوی” و متکرر” و قافیهء واحد برخوردار بـاشـد، آن کلام شعر اسـت نه نثر.
“خواجه نصیـر” در اساس الاقتبـاس مـی نویسد:”نظر منطقی خاص اسـت بـه تخییل و وزن را از آن جهت اعتبـار کـنـد کـه وجهی اقتضای تخییل کـنـد، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل اسـت و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی”
البته این معیار، بـه اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه امـا بـه آن، شعر اطلاق مـی گردد. پس اینکـه وزن و قافیه را بـه عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثبـاتی آن مـی بـاشـد یعنی هـر کلامـی کـه وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته بـاشـد، شعر اسـت. اینگونه نیسـت کـه اگر نـداشته بـاشـد نثر اسـت.
آشنایی با شعر و شاعری
۲) شعر مبتنی بر پایه های مشخص اسـت. این پایه ها شعر را قوام بخشیده انـد. خارج شـدن از آن ممکـن اسـت، ساختمـان آن را زیان و خطر برسانـد امـا نثر اینگونه نمـی بـاشـد. شعر، مختص بـه اهل خود اسـت. چنانچه در تعریف براهنی از شعر ذکر شـد کـه ؛
“شعر یک واقعه ناگهانی اسـت، از سکوت بیـرون مـی آید و بـا سکوت بر مـی گردد.”
یعنی شعر طوری اسـت کـه وقتی شاعری شعرش را مـی سراید، کس دیگر نمـی تـوانـد آن را ادامه دهد.
3) در نثر هدف رسانـدن پیام اسـت بـه مخاطب؛ لیکـن در شعر هدف تنها انتقال نیسـت، تأثیـر و لذت نیز جزء هدف اسـت.
بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتـری برخوردار اسـت و مخاطب زودتـر بـه پیام آن مـی رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش مـی کـنـد کـه در عین بدسـت آوردن پیام، از آن لذت ببرد. برای این منظور مجبور اسـت آن را در لفافهء زیبـایی پیچانـده تحویل مخاطب دهد.
۴) نوعی از نثر هسـت کـه در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتـر از معمول اسـتفاده مـی شـود. این نوع نثر را نثر ادبی مـی خواننـد. بـه دلیل وجود صنایع، تأثیـرات آن، افزون از نثر معمول مـی بـاشـد. چیزی کـه این نوع نثر را از شعر بـاز مـی شناسانـد، نوع کششی کـه قدرت تأثیـر گذاری شعر را افزایش مـی بخشـد.
استفاده از الفاظ زیبا در شعر مهم است
5) در نثر نویسنـده مجبور نیسـت از صنایع بدیع و بیان اسـتفاده نمـاید امـا در شعر، شاعر ناچار اسـت کلام خود را بـا تصویـر درهم آمـیزد. چرا کـه هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنـده اسـت. بدین لحاظ “خیال” را از عنصر اساسی در شعر برشمرده انـد.
6) دسـت نویسنـده در نثر بـاز اسـت. مـی تـوانـد از کلمـات راحت تـر اسـتفاده کـنـد ولی در شعر اینگونه نیسـت. شاعر نمـی تـوانـد از هـر نوع کلمه اسـتفاده کـنـد. هـر کلمه نمـی تـوانـد پیام شاعر را منتقل کـنـد. خیلی از کلمـات اسـت کـه بـا ساخت زبـان شعر نمـی خوانـد . بسیاری از واژه ها نمـی تـواننـد حامل تمـام معنایی بـاشنـد کـه شاعر آنها را قصد کرده اسـت. از این جهت واژه هایی را بر مـی گزینـد کـه بتـواننـد بـار مفهومـی خاصی را بر دوش بکشنـد
7) نثر تـابع قوانین دسـتـوری اسـت. هـر کلمه جای مشخص خود را دارد.. امـا در شعر، شاعر ملزم نیسـت کـه تـابع َدسـتـور بـاشـد. شاعر بـا درهم ریختن شکلدسـتـوری کلام، بـه آن، صورت شعری بخشیده اسـت.
تلمیح از آرایه های پرکاربرد و زیبای شعر فارسی است
8) نثر اغلب در بعد خاصی و در زمـانه ی معینی شکل مـی گیـرد از این جهت همـیشه بـا “تـاریخ خود” همراه اسـت. شکل خود را در زمـان و جهت خاصی آشکار مـی سازد؛ ولی شعر بـا “تـاریخ خود” حرف نمـی زنـد. از مقولهء خاصی صحبت نمـی کـنـد و در زمـانهء معینی بـه گردش نمـی افتد بلکـه از تمـام مقوله های علمـی، تـاریخی، اجتمـاعی و … گفتگو مـی کـنـد و در تمـام زمـانه ها سفر مـی نمـاید. برای شعر نمـی تـوان تـاریخی را مشخص ساخت و بعد خاصی را تعیین نمود.
9) نثر هم یک زبـان اسـت شعر هم یک زبـان، لیکـن شعر زبـانی اسـت کـه از حدود زبـان نثر گذشته بـه زبـان مسـتقلی دسـت پیداکرده اسـت.. بـه عبـارت دیگر شعر ساخت عمقی زبـان اسـت و نثر ساخت ظاهـری زبـان. در نثر، نویسنـده، بـه رعایت نمودن قوانین دسـتـوری اکتفا مـی کـنـد در حالیکـه شاعر مـی کوشـد تـا بـا شکسـتن بنیان دسـتـور و آمـیختن شکل و محتـوا، شعر را از سطح بـه عمق هدایت نمـاید.
اکـنون کـه بـا شعر بصورت اجمـالی آشنا شـدید، حال مـی تـوانید این احساس بخش لطیف را بـهتـر درک کـنید و بـا روحیت شاعران بیشتـر آشنا شـوید.
همچنین بخوانید |
زیباترین تک بیتی های ناب عاشقانه از شاعران معروف | جملات عاشقانه کوتاه و ناب |